ئاڵەکۆک

ئاوات add_a_photo
ئاوات شاری دڵ
٢٨٥. در وفات رهی معیری
'رهی' راه فرار از خیل ابنای زمان بگرفت
زداغ حسرت آنان همی چشم از جهان بگرفت

چو دید از این و آن جز خوردن خون جگر نبود
به ناچاری دل پر محنتش از این و آن بگرفت

جهان خود با هنرمندان بجز جور و جفا نبود
وداع از دار فانی کرد و منزل در جنان بگرفت

'رهی' استاد فکر بکر بود و مونس یاران
اسف بار سفر بست و امید از دوستان بگرفت

دمی با قلب فارغ باز کردم رادیو اما
به‌جای ذوق دل از سر ره داد و فغان بگرفت

'رهی' سرقافله در کاروان و شاعران دنبال
رسید آخر اجل ناگه زمام کاروان بگرفت

ز مرگ نابهنگامش 'امامی' گشت پژمرده
در شور و شعف بر من اجل هم ناگهان بگرفت
(صفحە ٢٢٤ چاپ انیسی و ٣٥٧ چاپ جعفر امامی)
بحر عروضی شعر: هزج مثمن سالم: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
نووسین: کەماڵ ڕەحمانی

پەراوێز edit