باغبانی کە بە گلزار تو محرم نشود
خاطرش تا به قیامت خوش و خرم نشود
آن کسی را که ببوسد رخ گندمگونت
به بهشت ار برود لیک چو آدم نشود
هر که با غمزدگان همدل و همراه نشد
عشق در خاطر او نبود و همدم نشود
هرکه در دام سر زلف پر و بال نزد
همچو من روز و شبش درهم و برهم نشود
سرو آزاد ندیدم که به پیش قد تو
خوار و بیقدر و سرافکنده به خود خم نشود
گر کنی میل به ما شیفتگان ای دلدار!
هیچ از قدر تو و منزلتت کم نشود
به 'امامی' نظر افکن که ز پا افتاده است
گرچه زخم مژەی تیز تو مرهم نشود
خاطرش تا به قیامت خوش و خرم نشود
آن کسی را که ببوسد رخ گندمگونت
به بهشت ار برود لیک چو آدم نشود
هر که با غمزدگان همدل و همراه نشد
عشق در خاطر او نبود و همدم نشود
هرکه در دام سر زلف پر و بال نزد
همچو من روز و شبش درهم و برهم نشود
سرو آزاد ندیدم که به پیش قد تو
خوار و بیقدر و سرافکنده به خود خم نشود
گر کنی میل به ما شیفتگان ای دلدار!
هیچ از قدر تو و منزلتت کم نشود
به 'امامی' نظر افکن که ز پا افتاده است
گرچه زخم مژەی تیز تو مرهم نشود