ئاڵەکۆک

ئاوات add_a_photo
ئاوات شاری دڵ
٢٨١. زخم مژە
باغبانی کە بە گلزار تو محرم نشود
خاطرش تا به قیامت خوش و خرم نشود

آن کسی را که ببوسد رخ گندمگونت
به بهشت ار برود لیک چو آدم نشود

هر که با غمزدگان همدل و همراه نشد
عشق در خاطر او نبود و همدم نشود

هرکه در دام سر زلف پر و بال نزد
همچو من روز و شبش درهم و برهم نشود

سرو آزاد ندیدم که به پیش قد تو
خوار و بی‌قدر و سرافکنده به خود خم نشود

گر کنی میل به ما شیفتگان ای دلدار!
هیچ از قدر تو و منزلتت کم نشود

به 'امامی' نظر افکن که ز پا افتاده است
گرچه زخم مژەی تیز تو مرهم نشود
روستای قاقڵاوا، ١٣٥٥ شمسی
(صفحە ٢٢٨ چاپ انیسی و ٣٦٠ چاپ جعفر امامی)
بحر عروضی شعر: رمل مثمن مخبون محذوف: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
نووسین: کەماڵ ڕەحمانی

پەراوێز edit