سر ز پا نشناسم و پا از سر سوداگرم
وای گە بر پای پر آزار و گە در بسترم
گه دلم گرم است از وصل و گهی سرد از فراق
گه چو یخچالم همی بینی و گه چون مجمرم
گاه گویم، گاه سوزم، گاه خشک و گاه تر
گاه در صحرا گیاهم، گاه چون نیلوفرم
پرّ و بالی میزند مرغی که در دام اوفتاد
بال و پر یا دست و پایی چون زنم؟ بسته پرم
وای گە بر پای پر آزار و گە در بسترم
گه دلم گرم است از وصل و گهی سرد از فراق
گه چو یخچالم همی بینی و گه چون مجمرم
گاه گویم، گاه سوزم، گاه خشک و گاه تر
گاه در صحرا گیاهم، گاه چون نیلوفرم
پرّ و بالی میزند مرغی که در دام اوفتاد
بال و پر یا دست و پایی چون زنم؟ بسته پرم