ئاڵەکۆک

ئاوات add_a_photo
ئاوات شاری دڵ
٢٦٦. مناجات
یارب بە کرم رحمی! دیوانە هر کویم
پروانەی هر نوری، می‌سوزم و می‌گویم

از بار گنه، پشتم خم گشته چو چوگانم
با موی سفیدم بین، هرچند سیەرویم

از نکبت و معصیت، افکنده سرم هر دم
با هر که درآویزم، بدحالت و بدخویم

در روز خجل هستم، چون شب پرە پنهانم
بینند به تاریکی، شب‌ها به تکاپویم

با این همه بدبختی، با این همه سرسختی
چرک گنه خود را، از روی نمی‌شویم

عفو تو ز عصیانم بیش است، نمی‌ترسم
هرچند ز بیم آن، آواره به هر سویم

نومید نمی‌گردد، هرکس که به درگاهت
رو کرده و می‌گوید: غیر از تو نمی‌جویم

دربار خدا باشد، 'کامل' ز چه می‌ترسی؟
رو بر در باز او، گو من سگ این کویم!
روستای قاقڵاوا، ١٣٣٩ شمسی
(صفحە ٢١٩ چاپ انیسی و ٢٧١ چاپ جعفر امامی)
بحرعروضی شعر: مضارع مثمن اخرب: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن.
نووسین: کەماڵ ڕەحمانی

پەراوێز edit