ئاڵەکۆک

هێمن تەنیا add_a_photo
خوش به حال آن نسیم که
شد مهمان موی تو
خوش سعادت آن زمین که
وصل شد به کوی تو

دور گشتی از من و
از دیار و شهر خود
من بنازم آن هوایی
عازم است به سوی تو

ماه من در آسمان نیست
ماه من خارج نشین
ماه تابان دو عالم
غیره است به روی تو

آن شمیم خوش زتو
جامانده در خاطر من
یک فضای واقعی
غرق شده در بوی تو

شیشه عمرم شکست
در فراقت نازنین
گیج و منگم می‌کند
چشمهای همچون گوی تو

هیچ چیز در زندگی
حسرتم در بر نداشت
یک کس ار باشد رقیبم
ان شخص است شوی تو

جا گذارم این دیار را
روزی از این روزها
عمر خود فدا کنم من
در جست و تکاپوی تو

وحی و الهام دلم تو
غم خور تو هم منم
تیر قلب من شکارچی
در پی آهوی تو

سینەام بشکاف و بین
عشق سرریزش شدە
تو ندیدی عشق، ولی
من غرقِ هیاهوی تو
نووسین: هێمن نیک بین

پەراوێز edit