ئاڵەکۆک

هێمن تەنیا add_a_photo
دل من آشفته و ذهنم سرگردان
روح من آزرده و حسم در زندان

جانم در ته خط، دست و پایم لرزان
امید در دوردست نا امیدی مهمان

عشق و دلدادگی در روایت، تفسیر
شور و شوق احساس در تکاپو درگیر

یک صدا و ممتد، در هوایش حسرت
سمت دیدن دارد، رو به درس و عبرت

تویی که چون رویا مثل نور خورشید
پس بتابان بر من عشق و شوق و امید

تن من یخ زده و طالب دست نگار
در زمستان دارم، حسرت روی بهار

دل من منتظر است یخ من را آب کن
خسته است افکارم ذهن من را خواب کن
نووسین: هێمن نیک بین

پەراوێز edit