وقتی قدمهایت گلم در زندگی ام باز شد
آندم نفسهای خوشی در سینه ام آغاز شد
چون خودشدی همنفسم ای نفس و وجودمن
هردم کلام من بسی بانفست همراز شد
آنگاه که چون فرشته ای قدم نهادی بردلم
باغ دل و وجودمن پراز گلهای ناز شد
گویند که مجنون شده ای آری که مجنون شده ام
وقتی که لیلای دلم همچون تویی طناز شد
جان ودل و روان من بسان پروانه شده
دیدی که با شمع رخت چگونه دل دمساز شد
لیلای من صدای تو در لابه لای قلب من
همچو نوای دلخوشی بزم هزاران ساز شد
درهرزمان دیدی مرا آهنگ دل را تونگر
آهنگ دل با دیدنت سازو نوای جاز شد
آندم نفسهای خوشی در سینه ام آغاز شد
چون خودشدی همنفسم ای نفس و وجودمن
هردم کلام من بسی بانفست همراز شد
آنگاه که چون فرشته ای قدم نهادی بردلم
باغ دل و وجودمن پراز گلهای ناز شد
گویند که مجنون شده ای آری که مجنون شده ام
وقتی که لیلای دلم همچون تویی طناز شد
جان ودل و روان من بسان پروانه شده
دیدی که با شمع رخت چگونه دل دمساز شد
لیلای من صدای تو در لابه لای قلب من
همچو نوای دلخوشی بزم هزاران ساز شد
درهرزمان دیدی مرا آهنگ دل را تونگر
آهنگ دل با دیدنت سازو نوای جاز شد