شاعیر: ئاوات کتێب: شاری دڵ سەرناو: شفا سەبارەت: روستای قاقڵاوا، ١٣٥٢ شمسی - (صفحە ٢٣٥ چاپ انیسی و ٣٥٦ چاپ جعفر امامی) - بحر عروضی شعر: مجتث مثمن مخبون محذوف: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن - نووسین: کەماڵ ڕەحمانی دانی کە با تو مرا عهد و ماجرایی هست از خاک‌پای تو بر خاطرم صفایی هست به چاک سینه نگر دلستان! که اهل دلی بدان ز بوی گل روی تو دوایی هست بترس جان من! از آه سینه‌ی عشّاق مرو به ناز عزیزم! بدان خدایی هست به سان ساز و دف و تار و نی ز سینه‌ی من به عشق روی خوشت گوش کن، نوایی هست به سوز سینه همین بیت گفتەای 'کامل'! برای درد دلم از لبش شفایی هست ++++++++++++++++++++++