شاعیر: ئاوات کتێب: شاری دڵ سەرناو: ستایش سەبارەت: روستای قاقڵاوا، ١٣٤٨ شمسی - (صفحە٢١٩ چاپ انیسی و ٣٧٤ چاپ جعفر امامی) - بحر عروضی شعر: رمل مثمن مشکول: فعلات فاعلاتن// فعلات فاعلاتن - نووسین: کەماڵ ڕەحمانی چە شود اگر بە رحمت من بینوا نوازی؟ من اگر نیازمندم تو کریم و بی‌نیازی من اگر کسی ندارم تو کس منی و عالم منم ار فقیر و بی‌کس، تو رحیم و دلنوازی شب قدر من همان شب که به وقت صبحگاهی بنوازی عبد مذنب، تو که درب خانه بازی به چه رو روم به درگه؟ که بسی گناهکارم من مبتلا و ناچار، تو و عفو و چارەسازی به‌جز از در تو یارب در سرفراز نبود به هزار ترس آیم به امید سرفرازی به درت برد 'امامی' سر خود به شرمساری مگر آرد و گذارد سر و رو به خاکبازی ++++++++++++++++++++++