شاعیر: ئاوات کتێب: شاری دڵ سەرناو: از کارزار افتادەام سەبارەت: روستای قاقڵاوا، ١٣٤٥شمسی - (صفحە ٢٢١ چاپ انیسی و ٣٦٤ چاپ جعفر امامی) - بحر عروضی شعر: رمل مثمن محذوف، فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن - نووسین: کەماڵ ڕەحمانی قطرەام از آب دریایم، کنار افتادەام بی‌نگین و همدم و غواص و یار افتادەام گاه چون لاله، به کف در باغ، جامی داشتم حالیا بی جام و باغ و لالەزار افتادەام هر شبی را روز می‌پنداشتم با دوستان حال من بی‌روز در شب‌های تار افتادەام گویی اندر غربتم، هم نیست یک‌دم همدمی ای اجل زود آ که بی‌یار و دیار افتادەام! با تن فولاد و آهن من بُدم روز نبرد با تن لاغر کنون از کارزار افتادەام با سر و ریش سفید آخر چه سود از ماندنم؟ اندرین دنیای دون در انتظار افتادەام بار سنگین گنه بر دوشم و دستم تهی است توشەای آخر ندارم شرمسار افتادەام گفت 'کامل' مفسلم، جز رحمت پروردگار نیست امیدی، به روز حشر زار افتادەام ++++++++++++++++++++++